آوینا جونآوینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

آوینا عشق ابدی ما

سال نو

1392/6/23 12:29
765 بازدید
اشتراک گذاری

سلام،

میدونم تنبلی میکنم تو نوشتن وبلاگت ولی کمی هم بخاطر مشغله است که البته اون همیشگیه.هنوز خاطرات عیدو ننوشتم.:-))).بله عید امسال خیلی بهمون خوش گذشت .اولش رفتیم شیراز با خاله الی و ویدا جون .البته عمه نیلو و آرمان و عمو امین و غزاله جون و بقیه زودتر با ماشین رفته بودند .شیراز رفتیم خونه نگین جون دختر عمع بابا احسان.روزهای خوبی بود هوا عالی و خوشی فراوووون.ولی شیراز خیلییی شلوغ بود .به شما که کلی خوش گذشت روز هفتم برگشتیم .نهم تولدم بود و خیلی بهم خوش گذشت مامان اینا و مامان اینای بابا احسان و ویدا و مامانش و مامانی اومدند تولدی خونمون و کلی خوش گذشت ولی من چون هنوز خستگی سفر شیراز تو تنم بود شبش سرگیجه گرفتم.صبح زود میخواستیم بریم شمال باغ عمو که انداختیم عصرش و با بابا ایرج و مامان جون اعظم رفتیم .خداروشکر تو راه اذیت نشدی وشب یاغ بودیم وای چند روز فقط خوردیمو خوابیدیم.سیر خوردیم در حد عالی و بسیار خوب بود.شما که کلی کیف کردی .تو باغ واسه خودت قدم میزدی و حلزون جمع میکردی .گروه حلزونا با فا فا تشکیل داده بودینو کلی خوش بودی.درختی که واسه تولدت عمو جون کاشته بود امسال هم پر از گل بود.و تو با دیدن گلها بوییدن اونها و پریدن مثل قورباغه ها باغو از هر سال زیباتر کرده بودی.سیزده بدر هم شمال بودیم راستی یادم رفت بگم خاله ویدا با مامان و باباش هم اومدن اونجا پیشمون واین خودش باعث شد کلی بیشتر بهمون خوش بگذره.شما کلی عیدی های خوب خوب گرفتی.خلاصه سیزده بدر با آش رشته مامانو رشته پلو خاله مهین اونم همراه با بادبادک هوا کردن بابا احسان و شن بازی شما کنار دریا و رقص و پایکوبی شبش چه سیزدهی شد به به.

عیدی امسال ازخاله ویدا کلی وسیله بازی گرفتی و یک جاروبرقی.از فافا کیف رو دوشی گوزنی از مهردخت ماشین لباس شویی از پرگام اتو از یگانه و لادن جون گیتار واز مامان جون مریم تخته بازی و پتو گرفتی و بقیه هم کلی پول بهت عیدی دادند.

قربون شکل ماهت برم من

دوست دارم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)