آوینا جونآوینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

آوینا عشق ابدی ما

نرفتن مهدکودک

1392/5/21 11:29
683 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم،

الان که این مطلبو مینویسم .شما داری با صدای بلند گریه میکنی و میخوای دفتر بابا رو پاره کنی و چون ازت گرفتم داری گریه میکنی.تمرکز خلاصه ندارم .اصلا کوتاهم نمیای .امروز صبح بابا احسان رفت اربیل و شما هم هرکاری کردم نرفتی مهدکودک .هی میگفتی مهد کودک تعطیله و بچه ها رفتن خونشون.و با سماجت فراوون حتی حاضر نشدی لباس بپوشی .الانم که گریه میکنی خلاصه روز شادیو شروع کردیمگریهدیروز یکساعت بیشتر مهد نموندی و زنگ ردن که بیام دنبالت.تا منو تو مهد دیدی زدی زیر گریه و داغت تازه شد .با خاله ویدا بودیم و رفتیم رستوران فیش که دوست داری و شاد شدی.خلاصه روزای سختیه از لحاظ روحی برای شما تا شرایط جدید رو بپذیری .خدا بمن هم صبر بده تا این شرایط رو بگذرونم.خیلی سختههههههه.فکر کنم از دیروز تا الان یک کیلو لاغر شدم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

vida
21 مرداد 92 20:38
ghorbonet beram Avina jonam shoma kheili mahi har roz ke miri mahd yek jayeze khob az mamanet migiri va khoshhal mishe vali az onjaee ke kheili kalak malaki ba rahati maro gol mizani;x


گفتی مهدو کردی کبابمممم.مرسی خاله بخاطر دستبندهای نازی که برام جایزه خریدیییی.بوسسسس