تغییرات جالب آوینا خانم
سلام عزیزم ،
تغییرات جدید شما خیلی جالبه مثلا از اول هفته دیگه حاضر نمیشی که با شلوار بری مهد و حتی توخونه موقع رقص باید دامن بپوشی و تل بزنی.دوست داری پرنسس بشی همش.وای که غش میکنم اینطوری میبینمت عزیز دلم.دیشب مامانجون اعظم و بابا جون اومدن خونمون شما هم داشتی واسه شام سیب زمینی هارو که تکه کرده بودم میشستی.وقتی مامان و بابام اومدن اومدی جلوشون و گفتی سلام من کلی کار تو آشپزخونه دارم و باید برم به مامانم کمک کنم.بعد گفتی من همیشه به مامانم کمک میکنم.بعد ماست و اسفناج واسم درست کردی و میز رو چیدی. من و بابا احسان از احساس شادی داشتیم میمردیممممم.بعدم با مامان جون خونه ساختین و کلی ذوق کردی.اونقدر ذوق داشتی که با وجود اینکه ظهر نخوابیده بودی شب خوابت نمیبرد.
خیلی دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی