آوینا جونآوینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

آوینا عشق ابدی ما

تشخیص رنگها

1391/7/15 13:11
455 بازدید
اشتراک گذاری

آوینای مامان فکر کنم یادم رفته که بگم که چند وقتیه شما دیگه رنگ زرد و سفید و سبزو آبی و قرمزرو تشخیص میدی و از بازی رنگها خیلی لذت میبری .دیشب یک چوب لباسی گرفته بودی دستت وروش یک قورباغه بود و به من گفتی این سبزه .وای دلم ضعف رفت آخه .

یک شعر هم هست که من میخونم : دختر به این قشنگی کی داشته؟نداشته.دختر به این زرنگی ......و دیروز که اومدم بخونم شما جواب دادی نداشته و من دیگه کم آوردم در بیان احساسمممم.

پنج شنبه صبح که کلی با هم رفتیم بیرون و بازی کردیم.چقدر آخر هفته ها خوبه که منو شما با همیم و کلی خوش میگذره .خاله الی چشمشو لیزیک کرد و ظهر رفتیم دیدنش .شما گریه میکردی که عینکتو دربیار و بدون عینک به من نگاه کن .همون روز سالگرد ازدواج مامان جون و بابا جونت بود و رفتیم کرج دیدنشون شب هم رفتیم خونه دایی بابا احسان و همه فامیل رو دیدم.روز پر ماجرایی داشتیم خلاصه.

خاله ویدا با سمیرا جون اومده بودند تهران جمعه صبح رفتیم خونه مامان جون دیدیمشون. چقدر دلمون براش تنگ شده بود .عصرم رفتیم باغ هاپو بازی .ساک لباساتو خونه جا گذاشته بودیم و رفتیم از تو روستای نزدیک واست شلوار خریدم ١٦٠٠ تومان .خیلی بامزه بود .

شب تا بابایی گفت تخت .با خوشحالی بدو بدو رفتی سمت اتاق با بابایی و سریع خوابیدی .چقدر راحت.کاش همیشه اینقدر راحت میخوابیدی عزیزم.

کلا آخر هفتمون خوب بودش.خدایا ممنونم.

دوستت دارم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

الناز(مامان بنیا
15 مهر 91 13:42
قربون اون تشخیص رنگت بشم من الهی دورت بگردم که حرف می ززنی دلم برات غش میررررررررره


خاله جونم ممنونم .ولی بین خودمون باشه گاهی رنگارو قاطی میکنم.خوب هول میشم وقتی ازم سوال میکنن.
مهدیس
15 مهر 91 15:22
افرین خاله جونی که رنگها رو خوب یاد گرفتی عسل من ایشاله همیشه اروم و زود لا لا کنی مامانیت شاد بشه


مرسی خاله گلم که به وبلاگ من سر میزنی .دوستت دارم