آوینا جونآوینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

آوینا عشق ابدی ما

اولین آرایشگاه 13/12/91

1391/12/14 11:26
312 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماهت،

چند وقتی بود که موهای خوشگلت خیلی بلند شده بود و یکم نامرتب .واسه همین تصمیم گرفتیم که ببریمت آرایشگاه بعد از پرس و جو یک آرایشگاه در تیراژه پیدا کردیم به اسم کوکی و شمارو در اولین روز ٢١ ماهگی بردیمت اونجا .آرایشگاه کوچک و خوبی بود پرسنل هم مودب و خوب .ولی بگم از شما که تا شونه رو خانم ستاره زد به سرت زدی به زیر گریه های های های وای دلم داشت ریش میشد مردم.خیلی خودتو اذیت کردی .آقای آرایشگر هم من نمیدونم چطوری تند تند موهاتو کوتاه میکرد .موهات خوب شد ولی اون چیزی که میخواستیم نشد .قدش کوتاه شد که من نمیخواستم موهات قدش کوتاه بشه.ولی خوب شد دیگه.ولی خیلی موش شدی مثل یک موش کپل بامزه.یادگاری هم بهت عکس قبل و بعد موهاتو دادن با مقداری از موهات و یک بادکنک .بعدش با بابا احسان رفتیم سرزمین عجایب قطار سوار شدیم .نگاههای متعجبت و خنده های قشنگت دست زدن هات همه و همه زیبا بود چقدر خوشحال بودی و من دیدم که چقدر بزرگ شدی کودک من .کلی بهمون خوش گذشت .چقدر از بازی بولینگ خوشت اومده بود و برای مردم هورا میکشیدی.قربونت برم که اینقدر به همه چیز دقت میکنی.بعد رفتیم و دو جفت کفش یکی صورتی و یکی سفید خریدیم.خیلی قشنگ بودن.نمیدونم چرا از موندن تو مغازه ها زود خسته میشی و میخوای بری بیرون .واسه همین خرید سخت میشهناراحت

 هر وقت بر میگردم به عقب خوشحال میشم از تصمیمهای خوبی که تو زندگیم گرفتم ویکی از مهمترینشون بدنیا آوردن گلی مثل شما بود . الهام دوستم که اونم چند ماهیه کسری جون رو بدنیا آورده میگفت که ما قبلا چه جوری زندگی میکردیم؟اصلا چه انگیزه ای داشتیم؟راست میگه خیلی زیباست داشتن گلی مثل شما.امیدوارم تو هم یک روز چنین تصمیم خوبیو واسه خودت بگیری.

یک چیز بامزه امروز صبح که داشتیم میرفتیم خونه مامان جون تو پارکینگ خوردی زمین و گریه کردی ولی بعدش بلند شدی و گفتی اشکال نداره پیش میاد و من از خنده مردم.

دوستت دارم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)