چهارمین آتلیه
از قبل روز سه شنبه ١٥ اسفند رو برای عکس گرفتن در آتلیه س ها رو رزرو کرده بودیم.بارون شدیدی میومد و رعد و برق هم میزد .ساعت هشت آتلیه قرار داشتیم .و به موقع رسیدیم.آتلیه خوبی بود عکاس آقای محمد هم خیلی خوش برخورد و با حوصله بود اول که خواستیم شرو کنیم شما زدی به زیر گریه و کفشاتم دراوردی و گل سرتم پرت کردی و گفتی که بریم.قیافه من و بابا احسان دیدنی بود .گفتیم پاشیم بریم و حرصم نخوریم.ولی به ذهنم رسید که شما عاشق موبایل منو فیلمهای توشی و دادم دستت کمی اروم شدی و کم کم شاد شدی .بعدشم تا میپرسیدیم فامیلیت چیه شما از ته دل میخندیدی و میگفتی خدایار و ما میپریدیم بالا .اونقدر انرژی مصرف کردیم که نفس نفس می زدیم.آقای عکاس هم تند تند عکس میگرفت .کلی عکسای بامزه ازت گرفت.تازه وسط عکاسی .اندی شروع کرد به خوندن و شما قرطی خانم پریدی وسط و نانای کردی و ما کلی خندیدیم.خلاصه تا ساعت ١٠ اونجا بودیم و شب خوبی رو تجربه کردیم .من آخه دورت بگردم چقدر شما ماهیییییی.
امروز برای انتخاب عکسا رفتیم .خیلی قشنگ بودن .تازه شما تو جشنواره هم شرکت کردی و عکست از فروردین میره تو سایت عکاسی برای مسابقه.
عکسارو میزارم قول میدم.
اینم عکسا هوراااااا:
دوستت دارم فرشته کوچولو