آوینا جونآوینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

آوینا عشق ابدی ما

خواب خوش با آوینا

1392/3/3 14:55
307 بازدید
اشتراک گذاری

سلام لپ قرمزی،

پنج شنبه عصری یک دو سه ساعتی سه تایی خوابیدیم.وای چقدر چسبیدددد.(شما طبق معمول بین ما میخوابی و من هم طبق معمول لبه تخت .فکر کنم کم کم دارم مرتاض میشم.میخوام خوابیدن رو میخ رو هم امتحان کنم فکر کنم استعدادم خوبهخنده)وقتی از خواب پا میشی دیگه ما هم باید بلند بشیم دیگه.میگی مامان بیدار شو و منم گوشه چشممو باز میکنم و میبینم دو تا چشم زیبا تو چشمامه اگر چشمامو باز نکنم هم اونقدر بوسم میکنی تا بیدار بشم بعدش میگی مامان خوبی چطوری؟سلامتی؟صبح بخیر هم گاهی میگی و من میخوام لحظه همونجا بایسته تا این کلماتو  بازم بشنوم .بعدش میگی مامان مه خوشمزه بده بعد میگی آب بده.البته از شب تا صبح 10 دفعه آب میخوری.بلند میشی میشینی و دوباره میخوابی .صبح که میخوام عوضت کنم 2 کیلو اضافه وزن داری اونم بخاطر سنگینی پمپرزت.(پوشک evy baby  مصرف میکنی و در این دو سال بیشتر همینو استفاده کردی.قیمتش هم الان حدود 50000 تومنه.)صبح بعد بیداری میگی مامان بریم پازل بازی.بعد از تخت میپری پایین و میری مثلا برای منو بابا احسان نون تازه میگیری و لیموناد درست میکنی و میپرسی بازم میخوری؟و اینطوری روز در خونه ما آغاز میشه.

عصر ها ساعت 2 تا 4 میخوابی و مثل شلمان(یک لاک پشت تو کارتن بامزی)سر ساعت غش میکنی . این دوساعت سرحال میشی واسه بازی عصر.شبها هم تقریبا ساعت 10 میخوابی .هنوز عاشق پتو هاتی .فکر کنم عزیز ترین چیز در زندگیتن در حال حاضر.

دوستت دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)