آوینا جونآوینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

آوینا عشق ابدی ما

روز پدر

1392/3/4 16:02
302 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلی بابا احسان،

3 خرداد روز پدر بود .یکم برات بگم از بابا احسان .وقتی بهش فکر میکنم مردی رو میبینم قوی و مهربون  .میدونم هر کاری بخوای واست میکنه.هر وقت این مطلبو خوندی بلند شو و برو بوسش کن چون عاشقته.پدر ماهیه و میخواد بهترین باشه .شما با همه کوچکیت قدرت مردانه بابا رو حس میکنی و خیلی کارارو میگی بابا بلده شما بلد نیستی.پتو تو میندازی رو سرت و عروس میشی و میگی بابا داماده. بعد بابا ازت تقاضای رقص میکنه و با هم میچرخین.میری رو شونه هاش و به سقف دست میزنی .میدونی که همیشه میتونی به این شونه ها تکیه کنی .قدرشو بدون که خیلی گله.خیلی کار میکنه خیلی زیاد .کار پر استرس تو این شرایط بازار .ما دوستش داریم و امیدواریم بتونیم همیشه با هم محبتاشو جبران کنیم.بابا میخواد شما قوی باشی یک دختر شاد،قوی ،پرانرژی،با اعتماد بنفس ، مهربون ،قدر شناس و البته از همه مهمتر انسان.

بابا جون ایرج  انسانی مهربون ،ساده و آرومه.همیشه در کنارش شادیم و خیلی دوستش داریم .اونم عاشقته و یکروز که نمیبینت از دست ما ناراحته.میخواد همش جلوش راه بری و دلبری کنی.

بابا جون نعمت انسانی مهربون ،جدی و صبور .اونم عاشقته و اینو هر کی شمارو با هم میبینه میگه که آقای خدایار خیلی خیلی عاشقانه به آوینا نگاه میکنه و شما هم اینو کاملا میگیری و در کنارشون خیلی شادی.

میدوارم سایه سه تاشون همیشه رو سرمون باشه.

یک موضوع خنده دار من روز پدرو اشتباه گرفته بودم و روز قبلش به همه زنگ زدم تبریک گفتم.خوبه هیچ کسم به روم نیاوردنیشخند

ظهر روز پدر،بیکی دوساعت با بابا احسان دوچرخه سواری کردین منم از فرصت استفاده کرده کمی به کارام رسیدم .وقتی از بیرون میای و من خونم با صدای بلند میگی سلام مامان آذین و من باید سریع جواب بدم وگرنه نگران میشی.بعد با همون کفشات میدویی تا منو ببینی.منم میگم سلام سلام ستاره خوش اومدی دوباره و شما کیف میکنی.اونروز بعد از اینا رفتی جلو عکس عروسی ما و خوندی عروس به این قشنگی کی داشته؟نداشته و من باز بغضم گرفت.من با این همه احساس چی کنم فرشته مهربونم.

ظهر رفتیم هشتگرد باغ بابا جون .غزاله و امین و نیلو هم بودن واسه بابا جون کیک و کادو بردیم.تو باغ کلی شیطونی کردی با سگا کیف کردی و از درخت میوه چیدی واسه اولین بار گیلاس خوردی اونم به مقدار زیاد.آب بازی و توپ بازی کردی. نانای فراوون .گندم چیدی .با انگشت خامه های رو کیکو برمیداشتی و میخوردی و میگفتی به به .هوا خیلی خوب بود . و هر کاری خواستی کردی.یک گیلاس از دستت افتاد رو زمین یکهو خوندی:یک آلبالو گم شده سواد داری نه نه بی سوادی نه نه.و ما کلی خندیدیم.

روزتون مبارک بابا های گل

دوستت دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

الناز مامان بنیا
5 خرداد 92 13:14
روز بابا احسانت مبارک خاله


روز بابا محمد بنیا جون هم مبارکککک