شمال خوب با یگانه جون
سلام به روی ماهت،
هفته قبل خاله لادن اینا رفتن نمک آبرود و کلی به ما اصرار کردن که هوا خیلی عالیه و بیایید.ما هم که اولش مخالف رفتن بودیم در چند ثانیه مشتاق رفتن شدیم.مرسی خاله لادن که اصرار کردییچون مسیر رفت عالی بود.هوا بی نظیر و شما هم خیلی خوب بودی البته در مسیر رفت برعکس همیشه فقط کمی خوابیدی ولی کلا خوب بود تو رستوران دربند مازندران تو هزار چم غذا خوردیم.اونجا بود که کلی از خدا تشکر کردم که شما بزرگ شدی وروی صندلی بزرگا میشینی و غذا و چایی میخوری .به چایی نبا ت در این سفر علاقمند شدی.خلاصه شب 12 رسیدیم ویلا لادن جون .یایه و حسینا اومدن پیشواز .خیلی ذوق داشتی که زودتر برسیم شمال هر قدمی که تو راه میرفتیم دائم از بابا احسان میپرسیدی شمال اینجاست؟
از صبح چهارشنبه برنامه تفریحی آغاز شد.ترامبولین و موتور چارچرخ و تیر اندازی تجربه های جالبی برات بودن.تو ترامبولین کلی بپر بپر کردیم و کیف داد .فیلمشو ببینو بخند.لب ساحل هم کلی آب بازیو شن بازی کردیم.ولت کنیم در یک لحظه خودتو می اندازی تو آب شیطون.یعنی انرژی که باید مصرف کنیم تا مواظبت باشیم تقریبا 100 برابر شده..رفتیم و زمین جدید خاله لادنو دیدیم.مبارکشون باشه جای خیلی خوبیه.یک چیزی که در این مسافرت بسیار چشمگیر بود میزان خوردن ما بود که 6 تایی به اندازه دو هفته در 2 روز غذا خوردیم.مزه ماهی که بابا احسان درست کرده بود عالی بودددد.واییی الان میخوامممممم.
کنار دریا واسه خودت راه میرفتیو شعر های من دراوردی زمزمه میکردی.خاله لادن اونقدر خوشش اومده بود که تو خوابم شعرای شمارو تکرار میکرد.کلا شاعری به هر چیزی وزن و قافیه می دی.ما هم که کیف میکنیم.
از تجربه های جدید من خوردن بستنی دارچینی بود تو بستنی نعمت که لذت بردممم.پنج شنبه تصمیم گرفتیم که بریم نوشهر پیش عمو جون اینا.مامان جون وبابا جون اونجا بودن.چقدر دلمون براشون تنگ شده بود و بر عکس .اونشب که رسیدیم .هوا عالی بود و سردمون شد.فرداشم کلی خوب بود .طبق معمول باغ عمو خیلی زیبا بود.عمو خیلی براش زحمت میکشه.درخت شما هم کلی میوه داده بود.یادته که همون که وقتی تو دل من بودی به اسمت کاشتیم.
تو باغ با یایه کلی بهتون خوش گذشت .یگانه جون میگذاشتت تو فرقون عمو و میبردت اینور و اونور و شما کلی کیف میکردی.یگانه جونو خیلی دوست داریم .اونم مارو خیلی دوست داره.سعی میکنه همش به شما چیزی یاد بده مثل یک خواهر خوب.اینم یک بوس برای یایه جون.
جمعه برگشتیم کمی تو راه اذیت شدیم ولی رویهم رفته خوش گذشت بابا جون با ماشین ما اومد .هر چی می دیدی داد میزدی با با جون دیدی؟وقتی میریم تو تونل باید دیشدین کنیم و خوش بگذرونیم.
اینم چند عکس انتخابی:
اولین تجربه ترامبولین:
اولین واکنش به دیدن تیر اندازی از نزدیک:
اینم درختت با کلی میوه:
دوستت دارم.