عروسی عمه نیلوفر
سلام عسل من، 6 تیر مراسم عروسی عمه نیلو و عمو آرمان بود البته 2 تیر هم حنا بندون بودش.اول از حنا بندون بگم .عصر با خاله الی راه افتادیم و رفتیم هشتگرد تو راه نخوابیدی و همش آواز خوندی و بازی کردی .کلی تو راه بودیم .نزدیک باغ یکهو بالا آوردی تو بقل الی .خداروشکر زیاد ناراحتی نکردی و زودی آروم شدی خداروشکر واست لباس زاپاس آورده بودم و به خیر گذشت.حنا بندون خیلی خوب بود و کلی رقصیدیم.مراسم جالبیه البته فلسفشو منم درست نمیدونم ولی بهونه ای بود واسه شاد بودن جوونها.من و بابا احسان حنا بندون نگرفتیم.حالا این نگذاشتن حنا تو دست من چقدر رو زندگیمون تاثیر داشته نمیدونم . هنوز مقاله ای در این خصوص بیرون نیومده. اما بگم از عروسی که کلی خوب بود .یک...
نویسنده :
آذین نورعلیشاهی
15:42